خلاصه کتاب رهایی از دامهای ذهنی در رهبری کسب وکار

خلاصه کتاب رهایی از دامهای ذهنی در رهبری کسب وکار

خلاصه کتاب رهایی از دامهای ذهنی در رهبری کسب وکار روش موفقیت در شرایط دشوار (ترجمه کتاب: Unlocking Leadership Mindtraps نوشته: جنیفر گاروی برگر) در چند دقیقه:

چطور و در چه زمای بخوانم؟

حجم کتاب
حجم کتاب

خلاصه کتاب

زمان مطالعه
زمان مطالعه کتاب

5 دقیقه

میزان تمرکز
میزان تمرکز برای مطالعه کتاب

در مسیر (کم)

نویسندگان
نویسندگان کتاب

جنیفر گاروی برگر

نکات کلیدی کتاب

غرایز انسانی در طی سالیان سال تکامل یافته اند و به بقای بشر کمک کرده اند؛ اما امروزه همین غرایز برای موفقیت ما در کار و زندگی تهدید به حساب می آیند. در ادامه پنج دام ذهنی که تصمیم گیری و بهره وری ما را کاهش می دهند؛ بیان می گردد:

  1. فریب داستان های ساده را نخورید.
  2. همیشه آنچه احساس می کنید، درست نیست.
  3. توافق تان فقط برای دلجویی از دیگران نباشد.
  4. از پذیرش مسئولیت های مختلف دوری کنید؛ کارایی تان را می کاهد.
  5. صفت غرور و خودبینی مانع رشد شما می گردد.

به منظور اجتناب از گرفتار شدن در دام های ذهنی؛ حتما خودآگاهی را انجام دهید.

تحلیل های ذهنی در عصر حاضر به ما کمک می کند تا به سرعت اطلاعات زیادی را تحلیل و پردازش کنیم و البته روزانه تصمیم های زیادی را بگیریم؛ اما بسیاری از موضوعات مهم از عهده تحلیل های ذهنی خارج است. به عنوان مثالک درک پیچیدگی ها، غیرقابل پیش بینی بودن و ارتباط تنگاتنگی که بین کار و زندگی است؛ تحلیل همه آنها از عهده غرایز انسانی و تحلیل های ذهنی خارج است.

تکامل بشر روندی کند دارد و توانایی هماهنگی با سرعت تغییر، پیچیدگی و دشواری زندگی قرن ۲۱ را ندارد. با ابزارهای که دارید که هیچ کمکی به حل مشکلات نمی کند.

این ابزارهای قدیمی شما را وادار به انجام کاری برخلاف آنچه که باید، انجام دهید. اما مردم به دنبال یافتن ابزاری جدید نمی روند بلکه یا با شرایط جدید سازگار می شوند و یا ابزارهای قدیمی را اصلاح می کنند. آنها فکر می کنند که اگر سختتر تلاش کنند، موفق می شوند. پافشاری بر استفاده از ابزارها و روش های قدیمی دارند.

مردمان امروز برخلاف گذشتگان که دنیا را سیاه و سفید می دیدند؛ باید تمام تلاش خود را برای دیدن طیف های مختلف رنگ خاکستری انجام دهند. غرایز به سادگی شما را وادار به مقاومت در برابر این حقیقت می کنند؛ این درحالی است که عصر حاضر باید هیچ گونه مقاومتی در برابر توضیحات ساده داشته باشید. نظرات و دیدگاه های مختلف اطرافیان را ببینید و بررسی کنید.

شما با دانستن چگونگی گرفتار شدن در دام غرایز، می توانید در برابر آنها مقاومت نمایید و بر آنها پیشی بگیرید.

پنج دام ذهنی بزرگ که قدرت تصمیم گیری و کارایی تان را مختل می کند

شما اگر در رابطه با موضوعی یا انجام کاری تردید داشته باشید، نظر همگان را جویا می شوید و در نهایت به یک اجماع می رسید. شما در نقش والد، همسر و یا رهبر ترس از دست دادن کنترل شرایط را دارید. همواره در تلاش برای ساخت یک تصویر ذهنی خوب از خود هستید و به این تصویر مثبت می چسبید. اما زمانی که تعصبها و باورهای قدیمی برای حل مشکلات به کار می گیرید؛ ناخواسته در یک یا چند دام که در ادامه بیان می گردد؛ گرفتار می شوید:

۱- در دام داستان های ساده نیفتید

مردم به داستان‌ های مختلفی روی می‌ آورند. اغلب داستان‌ ها شکل ساده و خلاصه‌ ای از حقایق پیچیده و مفصل دارند. همه داستان‌ ها از یک روند و الگوی آشنا پیروی می کنند که شامل مقدمه، متن اصلی و پایان است. شما همواره در پی ساخت داستان‌ های ساده و شفاف هستید که در آن علت و معلول مشخص باشد.

تمایل به ساده انگاری در هر موضوع جدیدی صدق می کند. با رخ دادن یک اتفاق بد، مغز انسان بصورت خودآگاه یا ناخوآگاه یک داستان با درک و طبقه بندی ساده، می سازد. با این حال اگر شکافی در اطلاعات باشد، آن خلاء را پر می کنید ولی اما مساله پیچیده باشد و جزئیات زیادی داشته باشد، با این خودتان هستید که آن را ساده تر می کنید.

مثال: در نظر بگیرید که شما مدیر یک تیم در اداره ای هستید. در یکی از جلسات کاری به دلیل عدم اتمام پروژه سروقتش شما عصبانی شده اید و سر افراد گروه فریاد زدید. هفته بعد متوجه تغییر رفتار برخی ازکارمندان خود می شوید.

یکی از آنها شما را به یک برنامه دعوت می کند اما سپس آن را بصورت ناگهانی کنسل می کند. نفر بعدی درخواست یک جلسه دو نفره با رئیس را می دهد. نفر آخر نیز به چشمان شما نگاهی نمی اندازد.

جمعه صبح شما نتیجه نهایی می گیرید که حتما مشکل بزرگی پیش آمده است. همه روز را با دقت کارهای کامندان را زیر نظر می گیرید و تنها آنهایی را می بینید که شک شما را بیشتر کنند. شب جمعه خوابتان نمی برد و به این فکر می کنید کارمندان در پی براندازی شما هستند و نگران از دست دادن جایگاه شغلی تان می شوید و این شما را عصبانی می کند.

شما چشم بر همه توضیحات و داستان های دیگر می بندید و تنها همان چیزی که غریزه تان می گوید را قبول می کنید. روز کاری دوشنبه فرا می رسید و جویای حال کارمندان می شوید. شما متوجه می شوید آن همکاری که به چشمان شما نگاه نمی کرد؛ هفته پیش حیوان خانگی اش را از دست داده. اگر قرار کافی شاپ را کنسل کردند و کسی نیامد؛ این بود که آنها خواستند بیشتر در اداره بمانند تا پروژه را تمام کنند. آن همکاری که با رئیس جلسه داشت یادتان آمدکه خود شما ریاست برنامه ریزی روندهای مدیریتی شرکت را به او داده بودید و آن زمان بود که جلسه دونفره اش با رئیس توجیه می شود.

در نهایت در این داستان شما درگیر یک دام ذهنی افتادید و فقط چیزهایی را دیدید که داستان تان را تائید کند.

اما راه حل نیافتن در دام داستان های ساده، این است که داستان ذهنی خود را به چالش بکشید و یکی دو مورد داستان دیگر نیز فکر کنید. شرایط را از دید دیگران هم ببینید تا کمترین خطا رخ دهد. هیچ گاه در تصمیم گیری های مهم به داستان های ساده اکتفا نکنید.

۲- چون احساس می کنید درست است، لزوما درست نیست

افکاری که در سر می پرورانید که احساس تان فکر می کند درست است. در صورت مواجهه با چالش ها، نظر احساسی تان را با دلیل منطقی تائید می کنید. اکثر مردم تصمیمات احساسی می گیرند و سپس با منطق آنها را توجیه می کنند. در نهایت عقاید شما که حقیقت زندگی تبدیل شد شما فکر می کنید که تماما درست هستند.

با هر داده ای که مخالف عقیده تان باشد مخالفت می کنید و آن را نادیده می گیرید. غریزه و نیاز حق جانبی، انسان ها را به دام می اندازد و منجر به تصمیم گیری غلط می شود. اما اگر داده های مخالف را رد نکنید و آنها را نیز بپذیرید ممکن است در تصمیم گیری درست هدایت شوید.

برای فرار دام حق به جانبی باید شیوه تفکرتان را از “من می دانم که” به “من فکر می کنم که” تغییر دهید. بااین تغییر شما تمامی احتمالات موجود را نیز در نظر می گیرید. مرحله بعد از خود این سوال را بپرسید که “ممکن است که کجا چه اشتباهی مرتکب شده باشم؟” پرسیدن این سوال به شما کمک می کند تا به نظرات و پیشنهادات مخالف دیگر نیز گوش دهید و آنها را در نظر بگیرید.

قبول این موضوع که شما نیز احتمال اشتباه کردن دارید، از گیر افتادن در تله حق به جانبی فرار خواهید کرد.

۳- فقط برای محبوب شدن و به دست آوردن دل دیگران، توافق نکنید

هیچ فردی دوست ندارد که در جمعی طرد شود و درخواست اش رد شود. از همین رو همیشه سعی بر این داریم که نظری مخالف دیگران ندهیم. ذات بشر همواره به دنبال صلح و عدالت است. در ابتدا تنها مساله مهم مصالحه برای بقای جسم بود اما در حال حاضر بقای روحی نیز بسیار مهم است. مصالحه در شرایط سخت و پیچیده فایده ای ندارد.

زمانی که دو گروه با یکدیگر به توافق و مصالحه نرسند، دو گانگی و اختلاف رخ می دهد. هیچ کدام نظر مخالف گروه روبرو را قبول نمی کند.

شما باید برای درک دیگران تلاش نمایید نه برای صرفا برنده شدن! همه راه حل های حتی مخالف تان را نیز تست کنید. نظرات هر دو گروه را بشنوید و بررسی کنید و متوجه بهترین مسیر شوید. در مسائل پیچیده هیچ وقت یک پاسخ درست از همه جوانب یافت نمی شود. شما باید دیدگاه و نظر همه را با هم یکی کنید.

۴- اصرار به پذیرفتن مسئولیت های مختلف، اثرگذاری تان را کاهش می دهد

برای دوری از تله کنترل همه چیز، مواردی که قابل کنترل تان هستند را با چیزهایی که می توانید بر آنها تاثیر بگذارید؛ مقایسه کنید. مثال گوگل را بخوانید: شرکت گوگل برای همکاری بیشتر کارکناش برنامه ناهار رایگان در رستوران را در نظر گرفت که در آنجا در حین سرو غذا کارمندان با یکدیگر تعامل داشته باشند.

زمانی که چیزی برایتان ناخوشایند است، به جای اینکه آن را به نسخه مطلوب تبدیل کنید؛ تلاش بگذارید و به دنبال عوامل و یا نیروهای شکل دهنده آن باشید و سعی بر اثرگذاری بر روی آن داشته باشید. مطمئن باشید با این روش به گزینه هایی دست خواهید یافت که تابحال به آنها فکر نکرده اید.

۵- از خودپسندی بپرهیزید. این صفت شما را متوقف می کند و مانع رشد می شود

همه ما به دنبال بهترین تصور ممکن از خودمان هستیم و می خواهیم بهترین نسخه از خودمان را ارائه دهیم. از همین رو می خواهیم که نقاط ضعف و قوت خود را بپوشانیم. همین مساله منجر به نادیده گرفتن حقایق و آموزش هایی می شود که باعث رشد و پیشرفت فردی می گردد. همین مساله باعث راکد ماندن و تلف کردن زمان برای حفظ خودپسندی است.

با بالا رفتن سنتان، شما به نظر دیگران اهمیت کمتری می دهید و عقاید و باورهای خود را دارید. همین مساله شما را وارد دام دیگری می کند؛ اینکه دیگر به هیچ تحول مثبتی پاسخ می دهید و فقط از باورهای خود دفاع می کنید.

شما باید به این توجه داشته باشید که همه مردم در طول زندگی خود به فکر تغییر و پیشرفت هستید و با توجه به این موضوع خود را از گرفتار شدن در این دام مصون بدارید و دچار خودشیفتگی و خودپسندی نشوید.

برای اجتناب از گرفتار شدن در دام های ذهنی، خودآگاهی را تمرین کنید

معنای زندگی خود را پیدا کنید و طبق آن پیش بروید. این کار شما را از گرفتار شدن در دام های ذهنی مصون می دارد. به ندای درون تان توجه داشته باشید. به احساسات بدنی تان توجه کنید. آنها را بشناسید و براساس آن عمل کنید. با خود و اطرافیان مهربان باشید. رها زندگی کنید.

توجه کنید که همیشه هم نمی توان به صورت کامل از دام های ذهنی فرار کرد. با شناخت آنها و همچنین خودشناسی کمتر درگیر دام های ذهنی می شوید.

حرف دل کاربران (0)

از فرم زیر میتوانید حرف دل خودتان را در مورد این پست ثبت کنید